یادداشت اختصاصی «اریک والبرگ» برای «برهان»/ تقابلهای روسیه و آمریکا در منطقه(2)؛
بِنلادَنیسم در روسیه!
«روستوسکی» معتقد است بنلادنیسم به عنوان یک ایدئولوژی به رونق خود ادامه خواهد داد تا اینکه برخی از رهبران در آینده راههای بهتری را مطرح سازند. به اعتقاد وی از آنجایی که کرملین اجازهی ظهور و بروز آزادانه به مسلمانان را نداده، بنلادنیسم در روسیه زنده است و از این رو روسیه مجبور است در میدان مبارزه با تروریسم آمریکا بازی کند.
گروه بینالملل برهان/ اریک والبرگ؛ اریک والبرگ، کارشناس کاناداییالاصل مسائل خاورمیانه، آسیای مرکزی و روسیه و فارغالتحصیل رشتهی اقتصاد از دانشگاههای تورنتو و کمبریج است. وی از دههی 1980 تا کنون در حوزهی روابط شرق-غرب قلم می زند. والبرگ مدتها در شوروی و روسیه و ازبکستان زندگی کرده و در کارنامهی کاری خود عنوان مشاور سازمان ملل، نویسنده، مترجم و خبرنگار را نیز یدک میکشد. وی مفسر روزنامهی «الاهرام»، شبکهی تلویزیونی «الجزیره»، «دیستینیت وویس»، «گلوبال ریسرچ»، «ترکیش ویکلی» و ... است.
بنا به درخواست «برهان» مقرر شد «اریک والبرگ»، در حوزهی تخصصی خود سلسله مقالاتی بنویسد که طی چند شماره از نظرتان خواهد گذشت. دومین بخش از مقالهی سه قسمتی وی تحت عنوان «تقابلهای روسیه و آمریکا» پیش روی شماست. وی در اولین قسمت مقالهی خود، به تبیین تفاوتهای «پوتین» و «مدودف» در مقابل آمریکا پرداخت.
در تاریخ ژئوپلتیک، رقابت دو کشور روسیه و آمریکا ذاتی است. به خصوص پس از انقلاب اکتبر 1917م. روسیه و زمانی که این کشور نفی امپریالیسم غرب را نمایندگی میکرد و نیز زمانی که جنگ جهانی دوم به پایان رسید و ایالات متحده تبدیل به یک قدرت امپریالیستی شد.
با فروپاشی شوروی در 1991م. برای چند سال این رقابت فروکش کرد و روسیه با یک موضع منفعلانه به دامن آمریکا رفت. اما با مصیبتهایی که در پی اجرای برنامهی نئولیبرالیسم غربی در روسیه رخ داد، تهدید بازگشت دوبارهی کمونیستها به عرصهی قدرت قوت گرفت و در چنین فضایی ولادیمیر پوتین به عنوان سیاستمداری با یک برنامهی با ثبات و دارای شأن و منزلت بینالمللی، ظهور کرد که بنا داشت سیاستهای اقتصاد داخلی با ثبات و نیز یک سیاست خارجی مستقل در عرصهی مخالفت با امپریالیسم آمریکا که یادآور دورهی کمونیستی بود را به همراه آورد.
آسیای مرکزی، ایران و افغانستان و مرزهای خاورمیانه، نقطهی محوری رقابتی است که دیروز تحت عنوان ابرقدرتها انجام میگرفت و امروز که در قالب یک ابرقدرت و یک نیروی ناهمسو به نام روسیه تقلیل یافته است، انجام میپذیرد. پس از حوادث 11 سپتامبر، موضوع تروریسم اسلامی به یک مسئلهی مهم میان دو کشور تبدیل شد. پوتین به بوش اختیار تام داد تا به افغانستان حمله کند تا از این راه بتواند موقعیت خود را برای مبارزه با تروریسم در آسیای مرکزی تقویت کند. این مسئله باعث گردید تا به نوعی توازن منطقه بهم بخورد و روسیه به عنوان کشوری که نمیتواند دفاع محکمی از کشورهای همسو و نیز قوانین بینالمللی انجام دهد، مطرح شود.
این مسئله به ویژه در لغو تحویل موشکهای «اس- 300» به ایران در حالی که آمریکا و اسراییل این کشور را تهدید به حمله کرده بودند، به چشم آمد. نشانهی دیگر این مسئله چشمپوشی روسیه از ترور «بنلادن» توسط آمریکا بود که از این راه روسیه توانست در منطقهی قفقاز مبارزهی خود برضد تجزیه طلبان را تقویت کند. تحسین روسیه پس از قتل بنلادن، اظهارنظرهای گرم مسئول هماهنگ کنندهی امور ضدتروریسم اوباما، «دانیل بنیامین» دربارهی روسیه در جلسهی کنگره را به دنبال داشت که تأکید میکند آمریکا، روسیه را به عنوان شریکی مهم در مبارزه با تروریسم در نظر داشته و مبارزه با تروریسم یکی از مؤلفههای عمده در روابط آمریکا و روسیه است.
در اینجا ایالات متحده بازی خود را انجام میدهد؛ از یک سو به دنبال عضویت اوکراین و گرجستان در ناتو است و از سوی دیگر سعی دارد تا روسیه را از راه مبارزه با تروریسم در کنار خود نگه دارد. تنها چند روز پس از ترور بنلادن بود که افسران ارشد روسیه و آمریکا، «نیکلای ماکاروف» و دریاسالار «مایکل مولن» در سنتپترزبورگ تفاهمنامهی مشترک عملیات نظامی برضد تروریسم به امضا رساندند. مبارزه با تروریسم مانند کیک پای سیبی است که تنها روسها را میفریبد.
بیماری ترور خوب و ترور بد – بنلادن در مقابل قذافی- در روسها هم تسری یافته و این نکته در شورای روسیه – ناتو و همزمان در سازمان پیمان دستهجمعی و سازمان همکاریهای شانگهای خود را نشان داد. طبق توافق ماکاروف و مولن، نیروهای ویژهی روسیه، چین، قرقیزستان و تاجیکستان به تمرین و تکرار تاکتیکهای ضدترور به عنوان بخشی از برنامهی تمرینات «تین شان -2» پرداختند که به ابتکار و میزبانی چین انجام شد و هدف آن مبارزه با نیروهای افراطی در قفقاز و آسیای مرکزی بود.
با وجود نارضایتی روسیه از نفوذ ناتو به مرزهای شرقی و صرفنظر از میزان خطراتی که این اقدام برای روسها به دنبال خواهد داشت اما کرملین نمیتواند اعتراض پر دامنهای به این موضوع داشته باشد، هر چند که تمام تخممرغها را در سبد مبارزه با تروریسم آمریکا قرار ندادهاند. به علاوه روسیه برای تقویت کمربند مبارزه با تروریسم با ابزارهایی چون سازمان پیمان امنیت دستهجمعی و سازمان همکاریهای شانگهای، در سال گذشته و طی یک سفر رسمی میزبان «آصف علی زرداری» رئیسجمهور پاکستان بود و پوتین نیز امسال اولین بار سفر یک رئیسجمهوری از روسیه را با بازدید خود از پاکستان رقم زد.
چه کسی میداند، شاید روسیه افغانستان را برای پیوستن به امنیت دستهجمعی دعوت کند و از این راه مسیر آمریکا را برای ترک افغانستان که امروز سربازانش در این کشور گرفتار آمدهاند و بر طبق توافق «وضعیت نیروها» در حال ترک افغانستان هستند، هموار نماید. تحلیلگری با نام «میخاییل روستوسکی» میراث بنلادن را برای آیندهی اسلامگرایی با نقش لنین مقایسه میکند و این شعار اتحاد شوروی را نقل میکند که ایدههای لنین زندگی میکند و در حال پیروز شدن است.
پوتین به بوش اختیار حمله به افغانستان را داد تا از این راه بتواند موقعیت خود را برای مبارزه با تروریسم تقویت کند. این مسئله باعث به هم خوردن توازن منطقه و مطرح شدن این موضوع شد که روسیه نمیتواند دفاع محکمی از کشورهای همسو و نیز قوانین بینالمللی کند، این مسئله به ویژه در لغو تحویل موشکهای «اس- 300» به ایران در حالی که آمریکا و اسراییل این کشور را تهدید به حمله می کردند، به چشم می خورد.
موفقیت بنلادن در داشتن راهحلی ساده برای مبارزه با بیعدالتی جهان عرب آن هم از راه مبارزه با اسراییل در آستانهی مرزهای آن و دیگری مبارزه با آمریکا دور از مرزهای آن بود. این تحلیلگر معتقد است بنلادنیسم به عنوان یک ایدئولوژی به رونق خود ادامه خواهد داد تا اینکه برخی از رهبران در آینده راههای کمتر خشونتآمیز را پیش پای اسلامگرایان گذارند. روستوسکی البته قیامهای مسالمتآمیز مردمی در مصر و تونس را که جایگزینی روشن برای تفکر بنلادنیسم میباشد را نادیده میگیرد و البته با نگاهی بدبینانه به سیاست داخلی روسیه معتقد است به دلیل اینکه کرملین اجازهی ظهور و بروز آزادانه به مسلمانان نداده است، بنلادنیسم در روسیه زنده است و از این رو روسیه مجبور است در میدان مبارزه با تروریسم آمریکا بازی کند.
در حال حاضر سؤال اساسی اینجاست که آیا روسیه باید به برنامههای غرب در خاورمیانه بپیوندد؟ یا اینکه اگر بخواهد از اشتباهات گذشته در لیبی درس بگیرد و در مسئلهی سوریه از «حافظ اسد» حمایت کند، شرایط داخلی سوریه این امکان را به مسکو میدهد؟ در حال حاضر روابط روسیه با بهار عربی با شور و حرارت پیگیری میشود اما با وجود دسیسههای غرب این امکان وجود دارد که روسیه تمامی داشتههای خود را در جریان این تحولات از دست دهد. لیبی از روسیه بسیار فاصله گرفته است و بعید به نظر میرسد متحد روسیه شود.
در سوریه اما منافع اقتصادی و امنیتی روسیه بسیار بیشتر است. نه تنها سوریه یکی از بزرگترین وارد کنندگان تسلیحات روسی به ارزش 10میلیارد دلار است اما رژیم اسد نیز یکی از مهمترین شرکای امنیتی روسیه در خاورمیانه بوده است. ناوگان دریایی روسیه به بنادر سوری برای دسترسی به دریای مدیترانه و خلیج فارس نیازمند است.
سفیر روسیه در ناتو «دیمیتری روگوزین» ایدهای که معتقد است غرب در لیبی به دنبال اهداف بشردوستانه بوده است را به سخره میگیرد. او به ناظر اتحادیهی اروپا در 2 سپتامبر اعلام کرد تجربهی لیبی نشان داد ناتو به دنبال گسترش مرزهایش به سمت جنوب است و با اینکه از توقف گسترش ناتو به شرق ابراز خشنودی کرد، اظهار داشت مطمئن نیست که بمبهای ناتو در دمشق فرود نیاید. بحثهای امروز آتلانتیکگراها و غربگراها نتیجهی پروژهای است که غرب در دههی 1980م. و پس از روی کار آمدن نئومحافظهکاران در حرکت به سمت خاورمیانه آغاز کرده است. این برنامه ایجاد برخی شورشهای محدود و کنترل شده در منطقه و ایجاد مجموعهای از دولتهای کوچک ضعیف برای خدمت به منافع اسراییل بود.
«ادد یینون» در کتاب «استراتژی برای اسراییل در دههی 1980م.» سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن را پیشنهاد میکند. رهبر حزبالله، «سیدحسن نصرالله» در سال 2007م. سیاست اسراییل را ایجاد منطقهای با کشورهای کوچک قومی توصیف میکند. این همان خاورمیانهی جدید است. اما این نگرانی از سال 2000م. در بین سیاستمداران روس ایجاد شد که اینک دیگر این سؤال مطرح نیست که آیا روسیه در برنامهی غرب برای خاورمیانه شرکت کند یا خیر؟ بلکه سؤال جدید این خواهد بود که اکنون که غرب در خاورمیانه در حال پیشروی است، آیا روسیه در این برنامه جایی خواهد داشت؟
رویارویی روسیه و آمریکا در مسئلهی سوریه آخرین حلقه از تلاشهای روسیه برای بازداشتن ایالات متحده از تبدیل تحولات بهار عربی به سود واشنگتن در خاورمیانه است. در حالی که از همان ابتدای شورشها در سوریه، آمریکا با حمایت از اپوزیسیون سوریه که در پاریس ساکن بود با هرگونه مذاکره و اقدام مسالمتآمیز مخالفت کرد ولی روسها به دنبال راههای مسالمتآمیز بودند. مواضع عربستان و کشورهای شورای همکاری با حمایت غربیها منجر به مسلح شدن القاعده و ترتیب دادن یک رشته عملیات تروریستی با هماهنگی نیروهای امنیتی غرب در سوریه شد که با انجام عملیات انتحاری اخیر ماه ژوئیه در دمشق و کشته شدن وزیر دفاع و دیگر مقامهای ارشد سوریه به اوج خود رسید.
در این میان واشنگتن و لندن با افزایش فشار بر روسیه و چین به دنبال این بودند تا با پذیرش قطعنامهی شورای امنیت، راه برای مداخلهی نظامی در سوریه به سبک لیبی ایجاد شود. وزیر خارجهی آمریکا «هیلاری کلینتون» در سفری که به اسراییل داشت اعلام کرد «ما فشارها بر روسیه را ادامه خواهیم داد. من معتقدم دربارهی سوریه قادر به ارائهی یک برنامهی زمانبندی شده نیستیم چرا که رژیم سوریه رفتنی است.» مدتی پیش کلینتون با هشداری که نسبت به پرداخت هزینههای احتمالی در خصوص حمایت نکردن از تحریمها برضد سوریه به روسیه و چین داده بود، بهت و حیرت را در سطح جامعهی بینالملل برانگیخت تا اینکه بمبگذاریهای تروریستی دمشق رخ داد و معنای پرداخت هزینه به خوبی آشکار شد.
«ویلیام هیگ» وزیر خارجهی انگلیس میگوید، تمام این حوادث ضرورت تصویب یک قطعنامهی محکم و تعیین کننده از سوی شورای امنیت دربارهی سوریه را نشان میهد چرا که سوریه در حال حاضر با خطر آشوب و تجزیه روبهروست. او دیگر اضافه نکرد که وضعیت موجود به دلیل حمایتهای مالی و تسلیحاتی آنها از اپوزیسیون سوریه است.
این سناریوی خطرناکی است که از سوی غرب در سوریه در حال پیگیری است چرا که بدون شک تجزیهی سوریه منجر به دخالت نظامی غرب در این کشور شده و جریان بهار عربی در سوریه نیز مانند لیبی که نیروهای اپوزیسیون با حمایتهای غرب پیروزی را به دست آوردند، کاملاً به دست آمریکاییها خواهد افتاد. البته سناریوی بلند مدت برای سوریه و لیبی یکسان پیشبینی نمیشود چرا که در مسئلهی سوریه به غیر از ملاحظههای کشورهای روسیه و چین، نگرانیهای همسایگان سوریه مانند ترکیه و مصر نیز مطرح است.(*)
ادامه دارد...
*اریک والبرگ؛ تحلیلگر برجستهی روزنامهی الاهرام مصر/ انتهای متن/
کد مطلب: 3807 | تاريخ: ۱۳۹۱/۵/۱۰ | ساعت:
دداشت اختصاصی «اریک والبرگ» برای «برهان»/ تقابلهای روسیه و آمریکا در منطقه(2)؛
- Written by Eric Walberg Эрик Вальберг/ Уолберг إيريك والبرغ