چرا ایران، برندهی رقابت بین روسیه و آمریکاست؟
در حال حاضر شرایط به گونهای است که ایران میتواند به دور از بازی خطرناکی که آمریکا در آن درگیر شده، میدان و قوانین جدید بازی را تعیین کند که بازی ایران در صحنهی افغانستان و عراق و نیز اقدامهای ایران برای خلع سلاح هستهای، روابط اتحادیهی اروپا و آمریکا و از همه مهمتر ادامهی نقش دلار به عنوان ذخیرهی ارزی جهان از آن جمله است.
گروه بینالملل برهان/ اریک والبرگ؛ اریک والبرگ، کارشناس کاناداییالاصل مسائل خاورمیانه، آسیای مرکزی و روسیه و فارغالتحصیل رشتهی اقتصاد از دانشگاههای تورنتو و کمبریج است. وی از دههی 1980 تا کنون در حوزهی روابط شرق-غرب قلم می زند. والبرگ مدتها در شوروی و روسیه و ازبکستان زندگی کرده و در کارنامهی کاری خود عنوان مشاور سازمان ملل، نویسنده، مترجم و خبرنگار را نیز یدک میکشد. وی مفسر روزنامهی «الاهرام»، شبکهی تلویزیونی «الجزیره»، «دیستینیت وویس»، «گلوبال ریسرچ»، «ترکیش ویکلی» و ... است.
بنا به درخواست «برهان» مقرر شد «اریک والبرگ»، در حوزهی تخصصی خود سلسله مقالاتی تحت عنوان «تقابل های روسیه و آمریکا در منطقه» بنویسد که دو شماره ی آن از نظرتان گذشت. وی در اولین قسمت مقالهی خود، به تبیین تفاوتهای «پوتین» و «مدودف» در مقابل آمریکا و در دومین قسمت به رقابتهای منطقهای دو کشور روسیه و آمریکا پرداخت. در آخرین بخش از این یادداشت، والبرگ در خصوص ادامهی این رقابتها و نقش جمهوری اسلامی ایران توضیحاتی داده که متن آن از نظرتان می گذرد.
برنامههای امپریالیستی آمریکا برای آسیای مرکزی همچنان با مشکلاتی روبهرو است. پاکستان به دلیل کشته شدن 28 سربازش به دست نیروهای ناتو، پایگاه هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا در این کشور را تعطیل میکند و مسیر ترانزیت نیرو و تجهیزات ناتو از خاک خود به افغانستان را مسدود مینماید که و با این اقدام هزینهی زیادی بر ایالات متحده برای تأمین نیروهای خود در افغانستان تحمیل میکند. از سوی دیگر «المازبک آتامبایف» رئیس جمهور قرقیزستان اعلام میکند، آمریکا تا سال 2014م. مهلت دارد تا پایگاه هوایی «مناس» که اهمیت بسیار زیادی در تأمین نیروهای ناتو در افغانستان داشت را تخلیه کند.
درست همانطور که بوش در سال 2008م. از ایجاد پایگاههای دائمی نظامی آمریکا در عراق ابراز خرسندی میکرد به نظر میرسد توافق اخیر همکاریهای استراتژیک آمریکا و افغانستان برای ایجاد پایگاههای نظامی دائمی در افغانستان بعد از سال 2014م. زیاد جدّی نباشد. واقعیت این است که هیچ نیرویی در افغانستان دارای قدرتی جادویی نخواهد بود تا بتواند امنیت را به صورت پایدار و فراگیر در این کشور برقرار کند از این رو بناست تا سال 2014م. حفظ امنیت و ثبات در افغانستان به نیروهای ارتش و نیروهای امنیتی افغانستان واگذار شود.
اما نفرات این نیرو بیشتر از شمال افغانستان و مناطق نزدیک به تاجیکستان میباشند که تنها 28 درصد جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند و بدنهی اصلی دولت فعلی نیز از همین گروه میباشد. سرنوشت عراق 2012م. را میتوان برای افغانستان 2014م. پس از خروج آمریکا از این کشور متصور بود. به هر حال اقتصاد آمریکا بیش از این نمیتواند هزینههای جنگ را تحمل کند و ناگزیر امور امنیتی افغانستان به ترکیبی ناهمگون از نیروهای پلیس و ارتش و برخی گروههای مسلح به رهبری نه چندان قدرتمندانهی «حامد کرزای» سپرده خواهد شد که یادآور سال 1993م. و پایان سالهای ماه عسل روابط افغانستان و آمریکا در دههی 1980م. میباشد.
به یاد داریم که چنین شرایط ناهمگون و شکنندهای باعث شد تا در سال 1996م. طالبان قدرت را در افغانستان یکپارچه کند. آنچه افغانستان بعد از سال 2014م. با آن روبهروست، همسایگانی است که دیگر چندان روی دوستی به آن نشان نمیدهند؛ از جمله پاکستانی که با هزاران مشکل دست به گریبان بوده و تمایلی برای مشارکت در بازسازی افغانستان نخواهد داشت.
ایران به دنبال جایگزینی ارز خود از دلار به ارزهای دیگر است. این کشور از سال 2008م. تلاشهایی را برای تبدیل ارز خود از دلار به یورو، یوان و روبل انجام داده که این موضوع اگر به نوعی تحریم مالی آمریکا نباشد، قدرت مانور ایالات متحده در تحریم ایران را محدود میکند. این تلاشها از سوی کشورهای صادر کنندهی نفت همچون «روسیه، نزوئلا، نروژ، امارات و پکن» پیگیری می شود.
شاید ایران و دولتهای جدید اخوان المسلمین در جهان عرب دلسوزتر از سایرین با افغانستان رفتار کنند. افغانها به اندازهی کافی در طول 3 دههی گذشته از کفار بهرهمند شدهاند، این بار هم به نظر میرسد کشورهای روسیه، چین و هند به این کشور برای بازسازی کمک کنند. ایالات متحده از سال 2002م. از راه پایگاههای خود در آسیای مرکزی به هر نقطهای که اراده میکرد، حمله میبرد اما دیگر این شرایط ادامه نخواهد داشت. میتوان امید داشت که با تضعیف آمریکا در عراق و افغانستان، دیگر شاهد ایجاد هرج و مرج از راه عوامل آمریکا در این مناطق و کنترل زیرساختهای این کشورها از راه اشغال مستقیم نباشیم.
در حال حاضر با عقبنشینی آمریکا از منطقهی آسیای مرکزی تا حدودی منافع روسیه تأمین شده است ولی نکته اینجاست که این منطقه جایگزینی از نظر اقتصادی و سیاسی نخواهد داشت چرا که کشورهای منطقه به دنبال این نیستند تا به جای الگوی سرمایهداری از الگوی سوسیالیستی پیروی کنند. کشورهای این منطقه در مجموع از نظر سیاسی و اقتصادی از دوران اتحاد جماهیر شوروی ضعیفتر شدهاند، از این رو ضعف آمریکا دستاورد زیادی برای آنها به دنبال نخواهد داشت. از سوی دیگر همانطور که ایران میخواهد هم روسیه و هم آمریکا از دولت مخالف طالبان در افغانستان حمایت میکنند، همانطور که اقدام آمریکا در عراق باعث سر کار آمدن یک دولت شیعی و در افغانستان باعث روی کار آمدن یک دولت فارسی زبان دری (مطابق خواست ایران) شد.
در حال حاضر شرایط به گونهای است که ایران میتواند به دور از بازی خطرناکی که آمریکا در آن درگیر شده است میدان و قوانین جدید بازی را تعیین کند که بازی ایران در صحنهی افغانستان و عراق و نیز اقدامهای ایران برای خلع سلاح هستهای، روابط اتحادیهی اروپا و آمریکا و از همه مهمتر ادامهی نقش دلار به عنوان ذخیرهی ارزی جهان از آن جمله است. این همان مواردی است که روسیه را تشویق میکند تا برخلاف اتحاد هژمونیک موهوم روسیه و آمریکا که در دورهی مدودف بر آن تأکید میشد، در کنار ایران قرار گیرد.
در خاورمیانه نقش روسیه و روابطش با اسراییل پیچیده است. ابتکار میخاییل گورباچف در گسترش روابط به صورت همزمان با اسراییل و سازمان آزادی بخش فلسطین منجر به پذیرش طرح ایجاد کشور فلسطینی در سال 1988م. در سرزمینهای اشغالی شد. به طور حتم همین اقدام باعث گردید تا بوش در سال 1991 و 1992م. با ایجاد شهرکهای یهودی نشین، مخالفت کند و همین موضوع انگیزهای شد برای تشکیل کنفرانس مادرید در اکتبر 1991م. و حمایت آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی از این کنفرانس و پس از آن پیمان «اسلو» در سال 1993م. که البته در این زمان روسیه نقش کمرنگی داشت.
روابط روسیه با خاورمیانه پس از فروپاشی، کمرنگ بوده است. این روابط با «حماس» به عنوان یکی از اعضای چهارجانبهی مذاکرههای صلح خاورمیانه به همراه اتحادیهی اروپا، ایالات متحده و سازمان ملل ادامه داشت. در این دوره روسیه همچنین بر توقف ساخت شهرکهای یهودی نشین از سوی اسراییل تأکید داشت و آن را مانع پیشبرد مذاکرهها میدانست. همچنین به نظر میرسد روسیه در این دوره به دنبال این بود تا روابط خوب خود در دورهی کمونیستی با کشورهای عربی را از راه اقدامهایی مانند حمایت از گزارش «گلدستون» که از جانب سازمان ملل و در محکومیت اسراییل به جنایتهای جنگی در سال 2008م. در غزه ارائه شده بود، بازیابد.
این سیاست در اقدامهای دیگری نظیر پیشنهاد به کشورهای عربی به منظور ورود مصر و سوریه به جمع کشورهای دارای سلاح هستهای و حضور نظامی مجدد در بندر «طرطوس» واقع در سواحل مدیترانهای سوریه مشاهده میشود. با وجود 16 میلیون مسلمان روس، مسکو پیشنهاد پیوستن به سازمان کنفرانس اسلامی را مطرح میکند.
هدف مشترک از سوی آمریکا و اسراییل، سرنگونی حکومت ایران است و آن هم به این دلیل است که تهران در برابر رؤیای تلآویو برای تسلط بر منطقه و تشکیل اسراییل بزرگ ایستاده است. ایران یک نمونهی جدید و قدرتمند برای الگوبرداری کشورهای اسلامی است و به طور قطع رقیب اسراییل برای اهداف سلطهجویانهی این رژیم در منطقه خواهد بود.
با این حال با وجود منافع مالی و اقتصادی یهودیان الیگارش در روسیه به نظر میرسد رهبران اسراییل برای حفظ این منافع گوش شنوایی برای رهبران روسیه داشته باشند. «آویگدور لیبرمن»، وزیر امور خارجهی اسراییل، یک یهودی روسی است که در سال 1978م. به آمریکا مهاجرت کرد. یکی دیگر از عوامل مؤثر در تفکر ژئوپلتیکی روسیه نسبت به خاورمیانه، شورشیان مسلمان در منطقهی قفقاز است. اسراییل قادر است تا با حمایت از تداوم ناآرامیها، از سوی مسلمان و پیگیری مسائل جداییطلبانه در قفقاز و در داخل روسیه، اهرمی برای توقف مسکو برای اعمال فشار بیشتر بر تلآویو ایجاد کند.
گرجستان بنادر خود را در اختیار شورشیان چچن قرار داده و «ساکاشویلی» رئیسجمهور این کشور از مشاوران نظامی آمریکایی و اسراییلی بهره میگیرد. رد پای اسراییل در مسئلهی چچن در رسوایی سال 2008م. پیرامون موضوع قتل مأمور فراری سازمان امنیت روسیه به لندن، «الکساندر لیتوینکو» مشاهده شد. در حالی که ماهیت و میزان فعالیت موساد در منطقهی قفقاز غیر قابل ارزیابی است اما بدون شک کمک به تروریستها یکی از بهترین راهها برای اعمال فشار بر مسکو خواهد بود و البته نیروهای امنیتی روسیه نیز نهایت تلاش خود را برای پیگیری و شناسایی این عوامل به کار بستهاند.
البته، ایالات متحده نیز از فشار اسراییل بر روسیه منتفع میشود و این یکی از ویژگیهای مهم بازی بزرگی است که امروز جریان دارد و ایالات متحده و اسراییل به عنوان مرکز این بازی و امپراتوری جدید مطرح هستند. روسیه خاطرات خوب سیاستهای ضدصهیونیستی خود در دوران شوروی را در اذهان کشورهای منطقه بر جای گذاشته است و این فرصتی است برای روسیه تا بتواند از راه یک پیوند اصولی با کشورهای خاورمیانه و عدم تعهد، اعتبار گذشته را باز یابد و با تمسک به قوانین بینالمللی دست غرب را برای اقدامهای یکجانبه ببندد.
ایران به دلیل مخالفتش با آمریکا و اتحادیهی اروپا، مورد حمایت چین، روسیه، هند، پاکستان و ترکیه است. بازیگر کلیدی مهم در این شرایط برای ایران، روسیه است که بازی پیچیدهی خود را انجام میدهد.
ایران و روسیه دارای منافع مشترک و ژئوپلتیک میباشند که برخی از آنها عبارتند از:
- ایران در محاصرهی متحدان آمریکا در منطقه یعنی ترکیه، عراق، عربستان، بحرین، پاکستان و افغانستان و نیروی دریایی آمریکا در خلیج فارس و اقیانوس هند قرار دارد. روسیه نیز توسط متحدان آمریکا در غرب و جنوب و به تازگی از سوی کانادا در شمال محصور شده است.
- در بهرهبرداری از منابع نفتی خزر، ایران و روسیه با یک استراتژی مشترک در برابر کشورهای تازه استقلال یافتهی قزاقستان، ترکمنستان و جمهوری آذربایجان قرار دارند؛ همچنین دو کشور با تهدید اسلام سنی شبه نظامی روبهرو هستند.
- هر دو دارای روابط خوب با ارمنستان در قفقاز هستند.
- ایران به سومین وارد کنندهی سلاحهای روسیه پس از هند و چین تبدیل شده است.
- مسکو ساخت یک راکتور هستهای در بوشهر را که توسط شرکت آلمانی «زیمنس» در سال 1975م. و در زمان حکومت شاه آغاز شد، اما در طول جنگ ایران و عراق در دههی 1980م. آسیب دید، به پایان رساند. با این حال، تأخیر روسیه در راهاندازی نیروگاه بوشهر و مانورهای سیاسی خود در سال 2010م. در موافقت با تحریمهای سازمان ملل برضد ایران و لغو فروش موشکهای (S300 )، این نکته را روشن ساخت که کرملین با استفاده از روابط با ایران، دستور کار خود با ایالات متحده و اروپا را پیش میبرد. روسیه همچنین نگران نقش ایران در تأمین نیازهای انرژی اروپا و نفوذ فرهنگی ایران در قفقاز و جمعیت مسلمان این منطقه است.
همانطور که در گذشته ذکر شد، ایران به دنبال جایگزینی ارز خود از دلار به ارزهای دیگر میباشد. ایران از سال 2008م. تلاشهایی را برای تبدیل ارز خود از دلار به یورو، یوان و روبل انجام داده است که این موضوع اگر به نوعی تحریم مالی آمریکا نباشد اما قدرت مانور ایالات متحده در تحریم ایران را محدود میکند. این تلاشها از سال 2010م. نیز از سوی کشورهای صادر کنندهی نفت مانند: «روسیه، نزوئلا، نروژ، امارات و پکن» پیگیری شد.
دلیل اصلی این اقدام نیز غیر از تلاشهای صهیونیستها در داخل آمریکا برای فشار بر ایران، تلاشهایی است که ایالات متحده از سال 2005م. برای سرنگونی دولت «محمود احمدینژاد» در ایران انجام داده و در این راستا چین و روسیه را نیز برای حمایت از طرحهای خود تحت فشار قرار داده است. تحلیلگری به نام «پپه اسکوبار» معتقد است، پایان پترودلار به معنای پایان دلار در ذخیرهی ارزی جهان و به دنبال آن کسری بودجهی عظیم و اختناق مالی در انگلیس و آمریکاست که این فرآیند از نیمهی دوم قرن 19، آغاز شده است.
نتیجهگیری
تاریخ هرگز دقیقاً تکرار نمیشود. تنشهای جدیدی در جهان پس از 11 سپتامبر به وقوع پیوست که شکست هژمونی آمریکا را به دنبال داشت. همزمان که برخی کشورها به جمع کشورهای مؤتلف آمریکا اضافه میشوند، برخی دیگر رقابت جدیدی با واشنگتن را آغاز میکنند که در این میان کشورهای اسلامی و در رأس آنها ایران، ترکیه و مصر مهمترین این بازیگران هستند. هدف مشترک از سوی آمریکا و اسراییل، سرنگونی حکومت ایران است و آن هم به این دلیل است که امروز اسراییل هدایت جریان سیاسی در آمریکا را در اختیار گرفته است.
اسراییل، ایران را تهدیدی برای موجودیت خود میداند چرا که تهران در برابر رؤیای تلآویو برای تسلط بر منطقه و تشکیل اسراییل بزرگ ایستاده است. ایران یک نمونهی جدید و قدرتمند برای الگوبرداری کشورهای اسلامی است و به طور قطع رقیب اسراییل برای اهداف سلطهجویانهی این رژیم در منطقه خواهد بود.
سیاست روسیه و چین برای پیوستن به طرح ایران در جایگزینی دلار به عنوان ارز مرجع فرصتی برای انتقال منظم به سمت یک ارز جدید بینالمللی است. اگر روسیه و چین با همکاری ترکیه بحران هستهای بین تهران و واشنگتن را مهار کنند و با همکاری ایران و کشورهای یاد شده اسراییل خلع سلاح شود، بازی جدید در میدان اوراسیا شکل خواهد گرفت. در واقع زنجیرهای از حوادث است که میتواند ماهیت کل بازی بزرگ آینده میان محورهای روسیه، هند، ایران و چین را رقم زند.(*)
*اریک والبرگ؛ تحلیلگر برجستهی روزنامهی الاهرام مصر/ انتهای متن/
کد مطلب: 3839 | تاريخ: ۱۳۹۱/۵/۱۶ | ساعت:
http://borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=3839